محمدطاهامحمدطاها، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

خاطرات شیرین پسرم

28هفتگی

1392/9/6 13:13
نویسنده : مامان و بابا
786 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر مامانی 

خوبی پسرم؟...امیدوارم خوبه خوب باشی و با لگدهایی که به شکمه مامی میزنی سالم بودنتو نشون بدی....لبخند

امروز شما تو دل مامانی وارد 28هفتگی شدی. 60 روز دیگه مونده که پابه این دنیا بزاری و با اومدنت زندگی مامان وبابا رو شیرین کنی .

نمیدونی پسرم الان که ماههای آخر رو سپری میکنم بی صبرانه منتظره اومدنتم.منتظر

الان که دارم برات مینویسم توخونه تنهام وبابایی هم سر کاره .خیلی حوصله مامان سر رفته دلم میخواست الان پیشم بودی،بغلت میکردم ،نوازشت میکردم ومنو از تنهایی درمیاوردی.ولی خوب بازم صبر میکنم  میدونم که با اومدنت زندگیمونو عوض میکنی.

راستی امروز پنجم محرمه،دیروز همایش شیرخوارگان بود خیلی دوست داشتم بودی وعلی اصغرت میکردم.ولی خوب نذر کردم که پسرم سالم به دنیا بیاد سالی دیگه علی اصغرش کنم پسرم، ایشالا علی اصغر امام حسین نگه دارت باشه .

دو روز پیش یه مهمونی ساده گرفتیم وخاله ها وعمه های خودم  برا دیدن سیسمونی شما اومدن خونمون.مادربزرگمم (مامان بابام) که بیچاره درد پای زیادی هم داره خونمون اومد که من خیلی خوشحال شدم.با دیدن وسایل قشنگت کلی ذوق کردن .

اخه وسایلت خیلی قشگه . مامانی و بابایی هم دستشون درد نکنه که برا محمدم سنگ تموم گذاشتن .

منتظرم تا عکسای اتاقت کامل بشه تا بتونم تو وبلاگت بزارم .امیدوارم از لباسا و وسایل دیگت خوشت بیاد.بای بای

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)